خداي خوب

دل خوش از آنیم که حج میرویم /غافل از آنیم که کج میرویم

خدا، اي  مهربان  وخوب و  عالي             كنون افتاده   در سر يك خيالي

در اين ماهي كه رحمت نام دارد            فلاني     ده  غذا   هر شام دارد

ولي    از   بهر    افطار    فقيران           چرا   پيدا    نباشد   تكه  اي  نان؟

يكي با صد بُن  وهم شام وافطار            رود   رو   سوي خانه از سر  كار

يكي هم  كار وبارش كوچه گردي           نمانده     از   برايش  نام   مردي

ز بي كاري  به شامش نان  ندارد           براي     مردن  حتي  جان  ندارد!

عدالت، يا علي (ع)  گويان كجايند؟           كجا  دنبال   مسند  فكر     جايند؟

چرابس مُلك اسلامي چنين است        كجاي اين تفاوت حكم دين است؟!

خدايا ديده را   بستن گران  است         تفاوت از    زمين   تا  آسمان است

 تو خود كاري بكن مهدي(عج)بياد         د رِ   عدل    و   عدالت را    كشايد                                  

دختري عفت فروشد بهر نان خانه اي


شبی مست رفتم اندر ویرانه ای

ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای

نرم نرمک پیش رفتم

در کنار پنجره

تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای

پیرمردی کور و فلج درگوشه ای

مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای

پسرک از سوز سرما میزند دندان به هم

دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای

پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در خانه ای

تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای

قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم …”
خوب فکراتو بکن…
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی…
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه...

 

دل نوشته های عاشقانه

 

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد …

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد …

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم… بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم…

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم…

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت …

 

دل نوشته های عاشقانه

 

امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند … چشمانم

بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد …

آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم

بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته

شده است …

رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته …. پیر

تنها…. تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های

دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ….

اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی

دوباره ای است … پس برگرد … عاشقانه برگرد

برای همیشه برگرد…

 

دل نوشته های عاشقانه

 

هرگزلحظات با تو بودن را از یاد نخواهم برد .هرگز لبخند های ملیح وبی ریایت

را از یاد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقیقه دقیقه های ساعت برایمان مهم

است زیرا که دیگر تکرار نمیشوند شاید روزگاری یادمان آری که دیگر هیچ

نشانی از ما نباشد اما برگه ها بیانگوی دوستی بین ماست .بدان که هرگز

ازخاطرم نمی روی وبا تو بودن برایم لذت بخش است .

اینک تو را به خدای زیبایی ها میسپارم

روزها ازپی هم میگذرند ونشانی از خود باقی نمی گذارند

ولی ای تنهاترین رویای عشق  هیچ چیز خیال تورا از من جدا نمی کند

 

دل نوشته های عاشقانه

 

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم…

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم…

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی…

می خوام تنها باشم…

 

دل نوشته های عاشقانه

 

 نفرین به تو ای غریبه

به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

 اگر چنین است پس نفرین بر عشق

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه…

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر  از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه…